شبهای روضه خونه مامانی 3
امروز زهرا سادات زیاد حال نداشت از صبح که از خواب پا شد یه کم سرما خورده بود برا همین صبحانشم درست نخورد ظهر هم ساعت ١٢.٥ خوابش برد تا عصر ساعت ٣ خوابید بعد از اون باید میرفتیم و برای مراسم ظرف و نون میخریدیم تا نون ها آماده میشدن زهرا سادات همراه باباش به مسجدی که اون نزدیکی بود رفتن و نماز خوندن بعد هم رفتیم خونه مامانی و کمکشون دادیم تا پذیرایی ها رو آماده کنن بعد هم که مراسم شروع شد و زهرا سادات که علاقه خاصی به حاج آقا ها داره میشینه و فقط حاج آقا رو نگاه میکنه مامان حسین هم که برای مراسم حلوا درست کرده بود و به دهن همه خیلی مزه داد و دستش درد نکنه برای اینکه تنها چیزی که زهرا سادات دوست داشت و خورد از همین حلواها بود بعد از مراسم هم دایی علی که از مسجد محل برامون خوراک مرغ آورده بودن آورد و خوردیم و به خونه اومدیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی