زهراسادات مهدویزهراسادات مهدوی، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

خاطرات من و زهرا

رفتن به حمیدیه

1392/1/15 14:40
نویسنده : مامان حمیده
203 بازدید
اشتراک گذاری

روز پنج شنبه بود و ما خونه دایی مصطفی بودیم آخه دایی مصطفی و بابایی برای پسته چینی به بشروییه رفته بودن و مامانی شب قبل به خونه دایی مصطفی اومده بود و ما هم نشسته بودیم و داشتیم فیلم های چند سال قبل رو میدیم و یاد خاطراتمون میکردیم و کلی میخندیدیم که بابایی زنگ زد و گفت پاشین زود وسایلتون رو جمع کنین و برین حمیدیه و ما هم تا ساعت ٣ همه وسایلمون رو جمع کردیم و آماده شدیم که بریم ولی نمیدونستیم که رفتن همانا و ٤ روز در حمیدیه مانده همانا ولی ٤ روز خوبی رو پشت سر گذاشتیم و زهرا سادات کلی بازی کرد تراکتور سواری و فرغون سواری چیدن زیتون و خوردن انار آبی و سر زدن به مرغ و خروس ها و صبح یکشنبه بود که به کرمان اومدیم ولی بابایی هنوز از حمیده بر نگشته بود و ما همچنان خونه مامانی بودیم تا بابایی بیاد

فرغون سواری زهرا سادات

 

تراکتور سواری

 

زهرا سادات و مرغها

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

یک دوست
23 مهر 91 17:08
سلام مامان و باباهای مهربون نی نی خوشگل شما دارن بزرگ می شن و شما به سرعت دارید فرصت رو از دست می دین هرچی دیرتر اقدام کنید در آینده پشیمون تر می شین . اگه دوست دارید یه روزی نی نی خوشگلتون دستای شمارو برای این کار ارزشمند ببوسه و همیشه این کار شما رو ستایش کنه دست به کار بشین و یکی از با ارزش ترین کارهای دنیارو براش انجام بدین . http://www.shahrekhatere.com/ مطمئن باشید اگه این کار رو انجام ندین حتما یه روزی حسرتش رو می خورین