زهراسادات مهدویزهراسادات مهدوی، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

خاطرات من و زهرا

یه اتفاق خیلییییییییییییییی بد

1393/7/19 19:37
نویسنده : مامان حمیده
468 بازدید
اشتراک گذاری

روز شنبه 12 مهر بود و روز عرفه که زهرا سادات به مهد رفت و ظههر من زودتر از مدرسه اومدم و رفتیم خونه مامانی تا باهم به خونه ننه جان بریم و مراسم دعای عرفه رو اونجا باشیم تا شب خونه ننه جان بودیم . بعد به خونه خاله فاطمه رفتیم که تازه یه نی نی خوشکل به دنیا ااورده بود و بعد به خونه مامانی رفتیم صبح روز بعد عید قربان بود و رفتیم خانوک و مامان جونی گوسفند قربانی کرده بودن شب زهرا سادات تب شدید کرد و تا صبح همش پاشویش دادیم و صبح هم به مهد نرفت و خونه مامانی موند و ظهر که من از مدرسه اومدم مامانی گفت که با خاله ساره تماس گرفته و اوم گفته که پویان سرش شکسته و رفتن بیمارستان و مامانی به همراه دایی علی به بیمارستان رفتن و عصر که من خودم رفتم بیمارستان با صحنه ای فراتر از شکتن سر پویان مواجه شدم پویان روز عرفه تصادف کرده بود و خاله ساره چیزی به ما نگفته بود به خاطر اینکه قلب مامانی مشکل داره و دوروز تمام پویان تو بیمارستان بوده و پارسا که صحنه هایی فراتر از سن کودکیش دیده بود و کلی ناراحت شدیم ولی خدارو هزاران مرتبه سپاس گذاریم که پویان از این خطر وحشتناک سلامت بیرون اومد و روز بعد که خاله ساره اومدن خونه مامانی زهرا سادات که توقع چنین صحنه ای از پویان نداشت کلی ترسید و تا یه نیم ساعتی پیش پویان نمیرفت و کلی ارومش کردیم تا اینکه جو رو پذیرفت و با پویان بازی کردن خدا برای دشمنان ما این صحمه هارو نیاره الهی امینقهرغمناک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

نی نی عکس
19 مهر 93 20:23
ماشاالله چه بچه ی نازی ز بچه ها و نی نی های خوشگل تان عکس بگیرید و برای ما ارسال کنید. ما ضمن نمایش عکس ها در سایت، به آن ها جایزه می دهیم www.niniaxs.ir