مقدمات حج رفتن زهرا سادات
امروز صبح که زهرا سادات از خواب بیدار شد مثل همیشه این سوال رو پرسید که مامان امروز تعطیله که گفتم اره و لی باید بریم کلاس مقدمات حج و به همراه بابای زهرا سادات رفتیم سالن فجر که از کاروانهای دیگه هم امده بودن زهرا سادات اول مراسم که ساکت بود ولی بعد یه دوست پیدا کرد و با هم کلی اذیت کردن برای اینکه حوصلشون سر رفته بود و ما خودمون هم حوصلمون سر رفته بود و اخر مراسم خانوم ها و اقایونی که لباس به همراه خودشون اورده بودن مراسم طواف رو اجرا کردن و زهرا سادات این بخش از مراسم رو ساکت بود و نگاه میکرد و بعد از اون به خونه خاله ساره رفتیم و زهرا سادات و پارسا و پویان که بعد از یک هفته همدیگ رو دیده بودن حسابی ذوق زده شده بودن و کلی بازی کردن و بعد زهرا سادات به همراه باباش به جوپار رفت تا عصر اونجا بود
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی