چهار روز تعطیلی برفی
امروز صبح که بابای زهرا سادات از خواب بیدار شد به ما گفت که بیدار شین که برف اومده ولی ما که به خواب زمستانی فرو رفته بودیم نزدیک ساعت 11 بود که از خواب بیدار شدیم به زهرا سادات گفتم ببین برف اومده و زهرا سادات پیله کرد که بریم برف بازی صبحانه خوردیم نهار رو گذاشتیم بپزه بعد باهم رفتیم تو کوچه و کمی برف بازی کردیم برای اینکه هنوز زیاد برف جمع نشده بود بعد رفتیم خونه دایی علی پیش کیان و زهرا سادات با کیان بازی کرد و بعد اومدیم خونه و با زهرا سادات کیک اسفناج درست کردیم و بعد بابای زهرا سادات اومد و نهار خوردیم وسیله هامونو جمع کردیم و رفتیم مامان جونی و عمه ها رو سوار کردیم و با هم رفتیم جوپار برای برف بازی و کلی با عمه ها برف بازی کردیم و ادم برفی درست کردیم و بعد اومدیم کرمان و یه روز برفی خوب رو پشت سرد گذاشتیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی