زهراسادات مهدویزهراسادات مهدوی، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات من و زهرا

سه شنبه 7 آبان

1392/8/7 22:49
نویسنده : مامان حمیده
121 بازدید
اشتراک گذاری

امروز صبح زهرا سادات زود از خواب بیدار شد تا به مهد کودک بره و چون خیلی هوا سرد بود پالتوشو روی لباس فرمش پوشید وقتی که ظهر رفتم از مهد بیارمش اول خانم صالحی عکسی رو که روز جهانی کودک از بچه ها گرفته بودن بهمون داد که کلی ذوق زده شدیم و بعد هم یه نامه دادن که میخوان بچه ها رو به شهرک ترافیک ببرن که با وسایل نقلیه آشنا بشن و بعد که خداحافظی کردیم و به خونه مامانی اومدیم یه دفعه یادمون افتاد که پالتوی زهرا سادات رو نیاوردیم و دوباره برگشتیم مهد و به خاله گفتیم و خاله ها هم نگاه کردن دیدن پالتوی زهرا سادات نیست و هر چی گشتن پیدا نشد و عاقبت به بچه هایی که زود تر از زهرا سادات رفته بودن به خونهاشون تلفن کردن که مامان ساینا گفت که ساینا خالش اومده بوده دنبالش و اشتباهی پالتوی زهرا سادات رو که مثل پالتوی ساینا بوده برده خونه و بالاخره خیال همه راحت شد که پالتوی زهرا سادات گم نشده و بعد برگشتیم خونه مامانی و خاله ساره هم اومده بودم و زهرا سادات و پسر خالها کلی تا آخر شب با هم بازی کردن و شب خاله ساره رو به خونشون رسوندیم و به خونه اومدین و زهرا سادات از فرط خستگی زود خوابش برد 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)