زهراسادات مهدویزهراسادات مهدوی، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات من و زهرا

دو شنبه 13 ابان 92

1392/8/13 17:17
نویسنده : مامان حمیده
101 بازدید
اشتراک گذاری

امروز صبح زهرا سادات تنبلی کرد و نرفت مهد و من هم باید میرفتم مدرسه چون روز دانش آموز بود و تو مدرسه بچه ها جشن داشتن و غرفه اوریگامی رو به من داده بودن که به بچه ها آموزش بدم و خلاصه از ما اصرار و از زهرا سادات انکار که نمیرم مهد و مجبور شدم که زهرا سادات رو همراه خوم ببرم وقتی رسیدیم هنوز جشن شروع نشده بود و همه در تکاپوی برگزاری مراسم بودن و بعد از اون بچه ها به حیاط مدرسه اومدن و هر کدوم پرچم ایران دستشون بود و خانم اسدی یکی به زهرا سادات داد و کلی ذوق کرد و با بچه ها شروع به شعار مرگ بر آمریکا کرد و بعد هم مرشد اومد و همراهش باستانی کارانی اومده بودن و حرکات باستانی انجام میدادن و بعد هم سرود ای ایران و جیغ و داد بچه ها و کلی زهرا سادات کیف کرد و بعد هم به غرفه خودمون رفتیم و آموزش اوریگامی شروع شد و یه یک ساعتی زمان برد و بعد بابای زهرا سادات اومد و چون ظهر شده بود و هر سه مون گرسنه بودیم رفتیم رستوران نهار خوردیم و به خونه اومدیم و زهرا سادات همچنان داره با انرژی زیاد شیطونی میکنه و همه چیز رو بهم میریزه و امیدوارم فردا دیگه تنبلی نکنه و به مهد بره و من به کارم برسم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)