زهراسادات مهدویزهراسادات مهدوی، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

خاطرات من و زهرا

جمعه 3 آبان 92

1392/8/4 23:39
نویسنده : مامان حمیده
113 بازدید
اشتراک گذاری

امروز صبح که از خواب پا شیدیم تصمیم گرفتیم که امروز رو در خونه به سر ببریم ولی امان از این دل خوشحال ما چون وقتی مامانی تلفن کرد و گفت که  با خاله اشرف اینا میخوان برن جنگل قائم ما هم سریع گفتیم که ما با شما میاییم البته بابای زهرا سادات طبق معمول رفته بود جوپار برای ویلا سازی و بعد هم مامانی اومد و با هم رفتیم خونه خاله اشرف نهار رو اونجا خوردیم و همگی وسایلمون رو جمع کردیم و به جنگل قائم رفتیم اونجا کلی به زهرا سادات خوش گذشت وبعد بابای زهرا سادات اومد و رفتیم خانوک البته زهرا سادات هنوز پاش به ماشین نرسیده بود که خوابش برد و تا خانوک خواب بود و اونجا هم مامان جونی اینا تنها بودن و شام خوردیم و به کرمان اومدیم و روزی رو که دلمون میخواست در آرامش به سر ببریم با کلی خستگی به اتمام رسوندیم 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)