زهراسادات مهدویزهراسادات مهدوی، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

خاطرات من و زهرا

14 رمضان

1392/5/2 0:10
نویسنده : مامان حمیده
131 بازدید
اشتراک گذاری

امروز زهرا سادات خیلی بدی کرد ظهر با اون که من روزه داشتم نذاشت بخوابم تازگیها اگر من بخوام بخوابم هی میگه مامان بیدار باش تا من بازی کنم که حسابی کلافه شدم و چون خیلی خسته بودم بهش محل نذاشتم شاید خوابش ببره ولی چون شیشه پنجرمون کمی شکسته و وقتی کولر رو روشن میکنیم صدای بدی میده زهرا سادات هم خیلی از این صدا میترسه و یه دفعه صدا شروع شد و زهراسادات که فکر میکرد ما خوابیم و حسابی ترسیده بود زد زیر گریه و هی میگفت آقا غوله منو نخور من دختر خوبی میشم و ما که ز خنده رودبر شده بودیم و زهرا سادات که دید ما بیداریم آروم گرفت ولی خوابش نبرد و بعد از ظهر دایی مصطفی اومد دنبالمون و با هم پیش مامانی رفتیم و به خونه خاله زهرا رفتیم برایافطاری و بعد از اونجا به خونه اومدیم و زهرا سادات از فرط خستگی زود خوابش برد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)