زهراسادات مهدویزهراسادات مهدوی، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات من و زهرا

شبهای روضه خونه مامانی 5

1391/10/30 19:20
نویسنده : مامان حمیده
112 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از پنج روز مراسم امروز روز آخر بود برای همین صبح بابای زهرا سادات گفت که باید زودتر بریم خونه مامانی تا کمک اشپز بده و دیگ های آبگوشت رو بار بزارن وقتی ما رفتیم تقریبا همه اومده بودن و سیب و پیاز هایی رو که باید برای آبگوشت آماده میکردن پوست میگرفتن ما هم رفتیم و کمک مامانی و مامان حسین دادیم تا برای نهار ظهر غذا درست کنیم بعد از ظهر هم بسته بندی هایی رو که برای مراسم لازم داشتیم بسته بندی کردیم و شب هم مراسم شروع شد و خدا رو شکر امسال خیلی مراسم خوب بر پا شد و هممون راضی بودیم  تازه زهرا سادات و حسین با هم استکان ها رو میشستن اگر چه من اون کنار ها دوباره باید استکان هارو آب میکشیدم ولی خودشون که کلی ذوق کرده بودن و هی میخندیدن ولی زهرا سادات موقع شام اصلا یه قاشق از غذاش رو نخورد برای اینکه اصلا آبگوشت دوست نداره و فکر میکنم تنها کسی بود که از شام امشب نخورد شب هم بابای زهرا رفت که مامان جونی رو برسونه که زهرا سادات هم باهاش رفت و من هم تونستم کمک مامانی اینا بدم شب هم وقتی به خونه

رسیدیم اینقد خسته بودیم که من و زهرا سادات زود خوابمون برد_*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)