زهراسادات مهدویزهراسادات مهدوی، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات من و زهرا

بدون عنوان

1391/8/14 0:13
نویسنده : مامان حمیده
99 بازدید
اشتراک گذاری

23 مهر دختر دار شدن مامانی

 

مامان یه عمه داشته که 3 سال پیش در اثر سرطان جون خودشو از دست داده عمه مامان 3 تا دختر داشته که 2 تا از دختر ها زود ازدواج میکنند و دختر آخر که اسمش فاطمه ست الان که پیش ماست کلاس دوم راهنماییه فاطمه خیلی دختر خوبیه و این چند سال بعد از مرگ مامانش خونه خواهر کوچیکیش زندگی میکرده و در اثر جریاناتی که پیش میاد با خواهرش قهر میکنه و به خونه مادر بزرگش میره تا اینکه تصمیم میگیره که به بهزیستی بره وهیچ کس از این ماجرا خبر نداشته تا اینکه مامانی که برای کمک دادن به خاله عفت که انار چینی داشته به خونه اونا میره و خاله عفت مامانی رو در جریان میگذاره و مامانی خیلی ناراحت میشه و میگه من نمیگذارم که فاطمه به بهزیستی بره و اونو خونه خودمون میبرم و بابایی که دایی فاطمه میشه و محرم فاطمه ست و فاطمه از این لحاظ مشکلی نداره و مامان اینا که همهخ ازدواج کرده بودن و خونه مامانی کسی نبوده خلاصه با اومدن فاطمه به خونه مامانی حال و هوای دیگه ای به خودش میگیره فاطمه در ساعاتی که درس نداره با بچه ها بازی میکنه و بچه ها هم خیلی دوسشدارن و خودش هم به جو خونه مامانی عادت کرده و خوشحال به نظر میرسه فقط خدا کنه برای همیشه خونه مامانی بمونه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)