رفتن به بشروئیه
توی راه برگشت از مشهد که با مامانی اینا بودیم به بشروئیه رفتیم اونجا بابایی زمین پسته داره اونجا کلی به زهرا سادات و حامد خوش گذشت توی طویله گاو و گوسفندا رفتن کلی با دوچرخه پسر کارگر بابایی بازی کردند حامد که روانش حسابی پاکه اصلا از چیزی نمیترسید همه جا با باباش بود ولی زهرا سادات خیلی ترسیده بود مخصوصا از سگ پاسبون گوسفندا و هنوز هم وقتی اسم هاپو میاد حسابی میترسه خلاصه توی این چند ساعتی مه نا اونجا بودیم این دوتا وروجک کلی کیف کردند بچه ها هم که عاشق اینند که جاهای جدید و چیزای تازه رو تجربه کنند
اینم یه نمونه بارز از زندگی غاز تنها در کنار مرغها
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی