راین
امروز صبح از طرف اداره بابایی قرار بود بریم راین اقای حسن زاده دوست بابا اومد دنبالمون ما هم با اونها رفتیم توی راه به ماهان که رسیدیم رفتیم باغ شاهزاده اونجا بساط صبحانه رو چیدیم صبحانه که خوردیم دوباره به طرف راین حرکت کردیم همه همکارا رفته بودن ابشار راین ما هم رفتیم و به اونا پیوستیم خیلی خوش گذشت چون بابایی شعر میخوند و یکی از همکارا میرقصید بعد از ابشار رفتیم یه اردوگاه برای نهار اونجا همه زیر درخت گردویی نشستیم هر کسی از هر جایی صحبت میکرد خلاصه خیلی خوش گذشت جاتون خالی بعدازظهر هم دوباره با اقای حسن زاده برگشتیم خونمون یادم رفت بهتون بگم ما به ارگ راین هم رفتیم که عکساشو گذاشتم ببینید
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی