زهراسادات مهدویزهراسادات مهدوی، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

خاطرات من و زهرا

مهد کودک خونه مامانی

1390/6/24 15:23
نویسنده : مامان حمیده
211 بازدید
اشتراک گذاری

گفتم که خدا به ما سه تا نی نی هم زمان داد روی سه ماه حالا هم اول مهر شده و مدرسه ها و دانشگاهها باز شدن زن دایی مصطفی باید بره دانشگاه خاله ساره باید بره مدرسه چون دبیره بچه ها هم که هنوز کوچیکن و هیچ مهد کودکی اونهارو قبول نمیکنه برای همین خونه مامانی شده مهد کودک ولی خدا رو شکر من جاییی نباید میرفتم چون اگه زهرا سادات هم هر روز به این جمع میپیوست خدا میدونه چه بل بشویی بود ولی یه روز که نه زن دایی بوده نه خاله ساره یه اتفاق جالب میوفته و اون این بوده که هم حامد وهم پارسا هر دو شون از خواب بیدار میشسن و داد وقال راه میندازن مامانی بیچاره هم بین این دوتا میمونه که چکار کنه زنگ میزنه خونه همسایه و میگه اگه کاری ندارین بیایین اینجا و یکی لز بچه ها رو شما ساکت کنین بنده خدامامانی چی کشید تا این سه تا دسته گل بزرگ شدن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)