زهراسادات مهدویزهراسادات مهدوی، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

خاطرات من و زهرا

در کوچه پس کوچه های خاطرات یک سالگی

1390/6/24 15:16
نویسنده : مامان حمیده
207 بازدید
اشتراک گذاری

خواستگاری دایی علی

یکی از بیاد ماندنی ترین خواستگاری های دنیا از اونجایی که خدا یه دفعه سه تا نی نی شیطون بلا توی خانواده ما مرهمت فرموده بود که خودش برای همیشه حفظشون کنه شب بعد از اینکه همه توی خونه مامانی گرد هم امدیم که به این مجلس امر خیر بریم من که مامان زهرا باشم رفتم زیر اب پاهای زهرا رو بشورم و اونو اماده کنم از اونجایی که نمیدونستم اب اینقد داغه پای بچه رو کردم زیر اب و چشمتون روز بد نبینه داد بچه هوا رفت همینکه دست زیر اب کردم دیدم اب داغ داغه خوب بالاخره رفتیم ولی چه رفتنی زهرا سادات نیم ساعت بیشتر ساکت نبود و طبق معمول مراسم تاب دادن خانم خانمها اغاز شد مامانی که مادر شوهر بود و من که خواهر شوهر بودم توی اتاق عروس خانم اینده هی بانوی بزرگ وار رو تاب میدادیم تا خوابش ببره بالاخره یه نیم ساعتی مرحمت فرمودن و خوابیدین و ما تونستیم یه انگشتر ناقابل دست عروس خانم بکنیم البته نا گفته نماند که نی نی های دیگه هم از این تاب بی بهره نبودندشكلك هاي كلفاز >>www.kalfaz.blogfa.com<<

Orkut Scraps - Disney

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)