زهراسادات مهدویزهراسادات مهدوی، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات من و زهرا

یلدای 91

1391/10/2 1:43
نویسنده : مامان حمیده
222 بازدید
اشتراک گذاری

از چند روز قبل خاله ساره همش در تدارک تولد پویان بود که تولد پویان رو که شب یلدا به دنیا آمده بود برگزار کنه ما هم با مامانی همش تو این فکر بودیم که چه کادویی برای پویان کوچولو بخریم و برای اینکه تولد پارسا هم یه دفعه ای شده بود و ما نتونسته بودیم براش هدیه تهیه کنیم برای همین باید دوتا هدیه میخریدیم و با مامانی به مغازه اسباب بازی فروشی رفتیم و برای هردوی اونا هدیه خریدیم که ما برای پارسا آدم آهنی و برای پویان یه ماشین خریدیم و مامانی هم یه ماشین آتش نشانی و یه قطار برقی خرید شب هم ساعت ٧ بود که به خ.نه خاله ساره رفتیم وتقریبا همه اومده بودن و یه جشن تولد باب اسفنجی گرفتیم برای اینکه تمام وسایل تولد باب اسفنجی بود و خیلی هم جشن تولد با حالی بود و همه بچه ها کلی حال کردن بعد از جشن تولد شام خوردیم و بعد از اون نشستیم پای صحبت و خندیدن که زهرا سادات و پارسا سوژه شده بودن خاله ساره برای پارسا یه موتور شارژی خریده بود و زهرا سادات که عشق موتور شارژیه و پارسا که نمی گذاشت زهرا سادات سوار موتور شارژیش بشه و همینکه پارسا حواسش پرت میشد بدو میرفت و سونر موتور شارژی میشد و دیگران هم برای اینکه بخندن از روی شوخی هی میگفتن زهرا سادات بدو پارسا اومد و زهرا سادات بیچاره هم بدو میومد بغل من که پارسا دعواش نکنه خلاصه تا آخر شب خیلی به همه خوش گذشت و یه یلدای دیگه رو پشت سر گذاشتیم بماند که خرافاتی که امسال با شب یلدا بود و اینکه جهان به پایان میرسه ولی این اتفاق خرافاتی به انجام نرسید و همه مردم در کنار هم شب خوبی رو سپری کردن یلدای همه خوش

زهرا سادات در تولد پویان

 

 

 

 

 

همه بچه هایی که در تولد پویان بودن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)